مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 89/1/25
نظر

وهابی wahhabi - همفر انگلیسی,محمدبن عبدالوهاب,جدآل سعود

فرقه وهابیت با تلاش های جاسوس انگلیسی موسیو همفر و نفوذ او در شخصیت متزلزل محمد بن عبد الوهاب[1] (1115-1206م )شکل گرفت . در کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس کهنه‌کار انگلیس در کشورهای اسلامی می‌خوانیم که وی با دانستن زبان عربی و فارسی و ترکی و گشت و گذار به ترکیه و عراق و نجد در پی شخصی بوده که بتواند او را وادار به ایجاد تفرقه در جهان اسلام کند تا پس از تثبیت حضور بریتانیا در هند به وسیله کمپانی هند شرقی، این سوی دنیای اسلام یعنی شبه جزیره العرب و اماکن مقدسه را نیز تحت سلطه داشته باشند. او می‌نویسد که من گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب یافتم زیرا پایبند نبودن او به ضوابط مذهبی و روح غرور و خودپسندی و تنفری که از علمای عصر خود داشت و استقلال نظرش که حتی به خلفای چهارگانه (ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی) اهمیتی نمی‌داد و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتکا می‌کرد از بارزترین نقاط ضعفی بود که می‌توانستم از این راه‌ها در او نفوذ کنم[2]. همفر با کمک زنی که او هم جاسوس انگلیس بود و نام مستعار صفیه را داشت محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشتند تا دعوی خود را آشکارکند و سرانجام آن شد که انگلیسی ها توانستند برای فعالیت های تفرقه آمیز شریف حسین یک مذهب جدید تفرقه آمیز هم تاسیس کنند. بدین صورت ضمن تقسیم سرزمین بزرگ عثمانی به چندین تکه، میان عقاید این دسته ی جدا شده با سایر سرزمین ها نیز انفکاک ایجاد کردند.

در بخشی از خاطرات همفر درباره نشر عقاید ابن عبدالوهاب آمده است: « شیخ هرچه بیشتر اظهار دعوت میکرد، دشمنش بیشتر میشد، و گاهی هم در اثر فشار دشمن و شایعاتی که برضدش میشد میخواست از راهش برگردد، ولی من نمیگذاشتم و دوباره او را مصمم میساختم و به او میگفتم: محمد پیامبر (ص) در راه اظهار دعوت خود بیش از اینها رنج کشید و این راه، راه بزرگواری است ، و هر مصلحی می بایست سختی و ناملایمات ببیند.[3]»


مستر همفر درباره نحوه ارتباط گرفتن محمدبن عبدالوهاب با محمدبن سعود مینویسد: « پس از چندسال فعالیت، وزارت مستعمرات توانست محمدبن سعود را به طرف ما جلب کند و قاصدی نزد من آمد و این جریان را برای من توضیح داد و از آن پس برای ما لازم شد که از دو محمد (محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود) پیروی کنیم، از محمدبن عبدالوهاب دین و از محمدبن سعود قدرت، تا این دو بر دلها و اجساد مردم مستولی شوند، زیرا تاریخ ثابت کرده است که حکومتهای مذهبی دوام بیشتری دارند و دارای نفوذ و هیبت میباشند.«

همفر در بخش دیگری از خاطرات خود، طرح 6 مادهای که وزارت مستعمرات به وی داده بود تا به شیخ محمدعبدالوهاب القا کند، اشاره میکند این طرح نقشه دقیقی بود که به جز دو اصل آن که به واسطه حساسیت فوقالعاده مسلمانان تاکنون عملی نشده، سایر موارد مو به مو اجرا شده است. این طرح دستورالعملی برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان است.


1 - تکفیر تمام مسلمانان و مباح بودن قتل آنان، غارت کردن اموالشان و هتک آبروی آنان و فروختن آنان در بازار برده فروشان و جواز برده ساختن مردانشان و کنیزگرفتن زنانشان.


2 – نابود ساختن کعبه به نام این که جزء آثار بتپرستی است – اگر بتواند – و مانع شدن مردم از حج و تحریک عشایر و قبایل به غارت قافلههای حجاج و کشتن آنان .


3 - کوشش به منظور ایجاد روح نافرمانی نسبت به خلیفه عثمانی و تحریک مردم برای جنگیدن با او و تجهیز لشکرهایی برای این منظور و نیز لازم است با شریفهای (امیران محلی) حجاز با تمام وسایل ممکن مبارزه و از نفوذ آنان کاسته شود.


4 - ویران ساختن قبهها و ضریحها و اماکن مقدسه از نظر مسلمانان در مکه و مدینه و قدس و دیگر بلاد اسلامی که برایش امکان داشته باشد، به بهانه این که اینها بتپرستی و شرک و نوعی اهانت به شخصیت پیامبر و خلفای او ورجال اسلام است.


5 - ایجاد هرج و مرج و آشوب در بلاد اسلام به هراندازه که بتواند (مرجع ضمایر سوم شخص در این جملات محمدبن عبدالوهاب است.)


6 - انتشارقرآنی که کم و زیادهایی طبق احادیثی که در مورد تحریف قرآن رسیده است در آن عملی شده باشد.( همان، ص 181 و 182)

در ایجاد این انفکاک مذهبی محمد عبد الوهاب کار را به جایی رسانده بود که احمد زینی دحلان در کتاب خلاصه الکلام می‌نویسد: محمد بن عبدالوهاب کسانی را که از مذهب او پیروی می‌کردند و فریضه حج را انجام داده بودند وا می‌داشت که دوباره حج کنند و به آنها می‌گفت حج اول تو در حال شرک بوده و باطل است. همچنین به کسانی که به مذهب او می‌گرویدند پس از ادای شهادتین می‌گفت شهادت سومی را هم بر زبان جاری کنید و بگویید که قبلاً کافر بوده‌ایم و پدر و مادرمان در حال کفر از دنیا رفته‌اند. اگر آنها این شهادت سومی را بر زبان جاری نمی‌ساختند دستور قتل آنها را می‌داد. او به طور آشکار می‌گفت: مسلمانان 600 سال کافر بوده‌اند و غیر از پیروان خودش بقیه مردم را مشرک و کافر و خون و مالشان را حلال و مباح می‌دانست.

با این عقاید خاص به سرعت اعراب عربستانی با کافر دانستن سایر مسلمانان ، از جمله سایر اعرابی که وهابی نشده بودند مرگ را سزای آنها دانستند. پیروان محمد بن عبد الوهاب ضمن آنکه نا خودآگاه قواعد انگلیسی ها را در منطقه اجرا می کردند به دشمنی با سایر مسلمانان پرداختند و در واکنش به حضور و ورود صهیونیست ها به فلسطین اعلام کردند:«خدا بر قوم کافر خود یهودی ها را مسلط گردانده است و این سزای کفر آنهاست.» بدین ترتیب دولت آل سعود و سلف شریف حسین تا تاسیس دولت صهیونیستی اسراییل هیچ واکنشی به تاراج،قتل و عام و اخراج مسلمانان فلسطینی از فلسطین نشان ندادند زیرا معتقد بودند هر اتفاقی که بر سر فلسطینی ها بیفتد نتیجه ی کفرشان است.

منبع:http://vahabiyyat.blogfa.com